خاچکار – خاچکارها، یکی از اجزای جدایی ناپذیر فرهنگ ارمنی، به یاد افراد متوفی

خاچکار – خاچکارها، یکی از اجزای جدایی ناپذیر فرهنگ ارمنی، به یاد افراد متوفی ساخته شده است. از آنجایی که کلیسا نقش مهمی در شکل گیری تاریخی ارامنه به عنوان یک ملت و حفظ موجودیت آنها داشته است، وزن خاچگارها در فرهنگ ارمنی احساس می شود.

با توجه به نتیجه گیری متخصصانی که به بررسی تحول هنری تاریخی خاچکارها پرداخته اند، می توان روند توسعه تاریخی خاچکارها را در سه گروه خلاصه کرد.

فهرست

  • ۱دوره اولیه
  • ۲دوره میانی
  • ۳آخرین دوره
  • ۴جعل
  • ۵تصاویر
  • ۶منابع
  • ۷همچنین ببینید

دوره اولیه

خاچکارهای متعلق به این دوره اکثراً طراحی ساده دارند و اندازه آن چندان بزرگ نیست. لازم به ذکر است که اکثر دانشمندان ارمنی می خواستند با افزودن سنگهای صلیب آلبانیایی به خاچکارهای اولیه، تاریخ خاچکارها را حتی باستانی تر به دست آورند . بنابراین، زمانی که خلق خاچکارها در ارمنستان در اوایل آغاز شد، از قبل سنت گذاشتن خاچکارها وجود داشت که در آلبانیایی ها شکل گرفت که ۲۲۷ سال قبل از ارامنه مسیحیت را پذیرفتند و منعکس کننده نگرش فلسفی-اسطوره ای آلبانی بودند. با این حال، اکثر محققان ارمنی سعی کرده اند سنگ های صلیب آلبانیایی را به عنوان خاچکارهای دوره اولیه معرفی کنند تا فرهنگ آلبانیایی را از بین ببرند . دانشمند معروف انگلیسی A. Van در پاسخ به این مطلب می نویسد:

“سنگ قبرهای بی نام وجود داشت – سنگ های متقاطع ، که طبق رسم بزرگداشت متوفی ساخته می شد ، که آلبانیایی های قفقاز از زمان های قدیم مشاهده می کردند.” (A. Van – Geaner ares of passage)

در دوران اولیه، یعنی در دوره حواری، پذیرش مسیحیت در آلبانی قفقاز موفقیت آمیزتر از ارمنستان و ایبری بود. این را منابع مکتوب ( Moisey Kalankatli ، Moisey Khorenli ، Koryun و غیره) و بررسی واقعیت های آن زمان (F. Mammadova, Albanian Catholicism and Albanian Arshakilari. Moscow: 1982, p. 134-135) ثابت می کند.

گسترش دیرهنگام مسیحیت در میان ارامنه نسبت به آلبانیایی ها یکی از حقایقی است که تمایل آنها را برای توصیف سنگ های صلیب آلبانیایی باستانی به عنوان خاچکارهای ارمنی ناکام می کند.

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مسیحیت در آلبانی قفقاز زودتر از ارمنستان گسترش یافته است، در آثار مورخان آلبانیایی (مویسی کالانکاتلی، مخیتار گوش ، کیراکوس گنجالی ) و همچنین در نامه کاتولیک ارمنی آورام به آلبانیایی های قفقاز . در آن نامه آمده است: «کلیسای آلبانیایی که قبل از ما (ارمنی ها) وجود داشت، با ما (ارمنی ها) هم عقیده بود. (کلانکتلی، دوم، ۴۷). این متن در مورد کلیسای حواری آلبانی و کلیسای گریگوری ارمنی صحبت می کند که به عنوان دیوفیزیت و مونوفیزیت در مقابل یکدیگر ایستاده اند.

قسمتی دیگر: «ارمنی ها مسیحیت را در چهل و سومین سال تاریخ یونان، ۲۷۰ سال پس از آلبانیایی ها پذیرفتند». (کلانکتلی، دوم، ۴۷).

دلیل ارزشمند بودن این اطلاعات این است که تاریخ دقیق گرویدن ارامنه به مسیحیت را فاش می کند. سال ۴۳ + ۲۷۰ = سال ۳۱۳٫ این تاریخ فرمان میلان است که آزادی مذهب و فرقه را در رم ایجاد کرد . از آنجایی که ارامنه دست نشانده امپراتوری روم بودند ، در آن دوره شروع به پذیرش مسیحیت کردند و تاریخ کلیسای گریگوری ارمنی (و همچنین خاچکارها) نیز از آن دوره آغاز می شود.

بنابراین نمی توان سنگ های صلیب اواسط قرن چهارم را به ارمنیان نسبت داد، حداقل به این دلیل که ارامنه در این دوره مسیحیت را نپذیرفتند و نمی توانستند خاچکاری داشته باشند (به طور کلی، جست و جوی آن پوچ است. هیچ خاچکار ارمنی در هیچ منطقه ای از قفقاز تا پایان قرن پانزدهم ، زیرا در این دوره، ارمنی ها خدایان و الهه های پانتئون ارمنی را که بر اساس پانتئون رومی ایجاد شده بود، می پرستیدند.

در مقابل، آلبانیایی‌های قفقاز قبلاً در اواسط قرن دوم دارای مجموعه‌ای باشکوه مانند معبد کیش بودند.

مویسی کالانکتلی می نویسد: الیسی قدیس که فعالیت رسولی خود را در آغاز جهان آغاز کرد، ابتدا نور دین را «نه همه جا» در شرق ما، بلکه فقط در قسمت شمالی (آلبانی قفقاز) منتشر کرد…».

طبق سنت ارمنی، گسترش مسیحیت در ارمنستان با نام حواریون تادئوس، بارتولمیوس و گریگوری مرتبط است. خطبه های رسولان تادئوس و بارتولمیوس از جنوب آغاز شد. اما فدئوس به دست سیرینوس پسر فرمانروای ارمنی آوگار به شهادت رسید. تادئوس مقدس را به آتروپاتنا (به ظاهر امن تر) آوردند و در آنجا دفن کردند.

در مورد قدیس بارتولمه، استپان اوربلیان ، مورخ قرن سیزدهمی، فعالیت تبلیغی این رسول را با سونیک (Sunik) مرتبط می کند . او می نویسد: «در ابتدا ذکر این نکته مهم و مفید است که آنها (سینوکیان) قبل از مردم ارمنستان خدا را می شناختند و از طریق رسول مقدس بارتولمیوس از تعالیم کتاب مقدس پیروی می کردند. (اوربلیان فصل پنجم).

این واقعیت خود یک بار دیگر تقلب ارمنی را آشکار می کند. بدین ترتیب استان تاریخی سیونیک که شامل نواحی زنگزور و قسمتی نخجوان می شود، از نظر تاریخی بخشی از آلبانی قفقاز بوده و در دوره های خاصی پادشاهی مستقل بوده است. جمعیت سونیک سیساک ها شاخه ای از سکاها بودند . بنابراین مشخص می شود که فعالیت تبلیغی سنت بارتولمیوس هیچ ربطی به ارامنه و ارمنستان ندارد.

درباره گرگوری قدیس در منابع اطلاعات زیادی وجود دارد . آغافانجل ، مویسی خورنلی و مویسی کلانکتلی مستقیماً به اصالت اشکانی اشاره می کنند. او فرزند اناکا از سلسله سورن پهلوا یکی از هفت تبار معروف اشکانیان است . هنگامی که والدین گرگوری از پارت به ارمنستان نقل مکان کردند ، در روستایی که رسول تادئوس در استان آرتاز ( ماکو ) آتروپاتنا در آن دفن شده بود توقف کردند. مادر گریگوری همین جا حامله شد. (خورنلی، دوم، ۷۴)

همه این حقایق فهرست شده نشان می دهد که تمایل برخی از محققان ارمنی برای نسبت دادن سنگ های صلیب آلبانیایی باستان به خاچکارهای اولیه ارمنی به دور از علمی است.

هنگام صحبت از خاچکارهای اولیه باید عامل سرزمینی را نیز در نظر گرفت. پادشاهی های ارمنی که در منابع ذکر شده هرگز قلمرو قفقاز را پوشش نمی دادند. این ایالت ها در زمان های مختلف سواحل شمالی دریای مدیترانه ، حوضه شمالی فرات و شرق آناتولی را پوشش می دادند. بنابراین، دانشمندان ارمنی حتی یک خاچکار دوره اولیه در قفقاز ندارند که بتوانند به عنوان نمونه نشان دهند. در مقابل، محوطه معابد باستانی ارمنی در شرق آناتولی سرشار از این نوع خاچگارها است.

قرون وسطی

دوره میانی تاریخ توسعه خاچکارها از نیمه اول قرن هشتم آغاز می شود. در این دوره، ارمنستان و آلبانی قفقاز به خلافت عرب پیوستند . خلفا سعی می کنند تا حد امکان از حقوق کلیساها بکاهند تا زمینه گسترش اسلام را فراهم کنند . در این دوره تعداد زیادی از آلبانیایی های قفقاز اسلام را پذیرفتند. ارمنی ها با وجود انواع سختی ها دین خود را حفظ می کنند. کلیسای حواری آلبانی با از دست دادن پیروان خود شروع به ضعیف شدن می کند. برعکس، ارامنه حول کلیسای گریگوری ارمنی متحد می شوند و از هویت و فرهنگ ملی خود محافظت می کنند. ضربه ای به کلیسای تضعیف شده آلبانی در این دوره نیز از سوی خلیفه عبدالملک وارد می شود.

بنابراین، در سال ۷۰۵ ، ایلیا کاتولیک ارمنی به دروغ به خلیفه عبدالملک ( ۶۸۵-۷۰۵ ) اطلاع داد که آلبانیایی ها با بیزانس می جنگند .آنها می خواهند با برقراری ارتباط با خلافت مخالفت کنند، به همین دلیل از فرقه دیوفوزوت پیروی می کنند. ایلیا کاتولیکوس به خلیفه نوشت: «کاتولیکوس فعلی آلبانی که بر تخت باردا آلبانی نشسته بود با امپراتور یونان قرارداد بست، در دعاهای خود از امپراتور یاد می کند و کشور را مجبور می کند که به دین او ایمان بیاورد و تحت حمایت امپراتور قرار گیرد. ” (کلانکاتلی، سوم، ۵). پس از آن خلیفه عبدالملک با تکیه بر قدرت نظامی و سیاسی اعراب، کاتولیک آلبانیایی را تابع ایلیا قرار داد. این وابستگی باعث شد که یکی از روحانیون که دارای حقوق و موقعیت یکسانی بود تابع دیگری شود. به عبارت دیگر آلگویمان کاتولیکوس آلبانی را از کاتولیکوس ارمنی پذیرفت. این به معنای نقض قوانین سلسله مراتبی عمومی بود.

از این دوره بود که پای ارامنه به قلمرو آلبانی قفقاز و معابد آلبانیایی باز شد. با اصرار کاتولیکوس ارمنی، استفاده از زبان ها و الفبای غیر از زبان و الفبای ارمنی در کلیسای حواری آلبانی که طبق قوانین کلی کلیسای ارمنی تابع کلیسای گریگوری ارمنی بود، ممنوع شد . بدین ترتیب زبان آلبانیایی (آلبانیایی ها ترک زبان بودند) و الفبای آلبانیایی به تدریج حذف شد. بر اساس تصمیم رهبران کلیسای ارمنی، نمونه‌های ادبیات آلبانیایی (که شامل ادبیات مذهبی، تاریخی و داستانی است) جمع‌آوری و به زبان گرابار (زبان ارمنی باستان) ترجمه و اصل آن سوزانده شد.

آخرین دوره

آخرین دوره توسعه خاچکارها از قرن پانزدهم آغاز می شود. همچنین می توان این دوره را دوره رواج خاچکارها دانست. بنابراین، در قرن پانزدهم، آناتولی شرقی بخشی از ایالت آگویونلو بود . ارمنی ها قبلاً به مناطق مختلف آناتولی سرازیر شده بودند و حتی تا استانبول هم پیش رفتند. بنابراین سلطان آگویونلو اوزون حسن بایاندور تصمیم گرفت از ارامنه علیه امپراتوری عثمانی استفاده کند. برای این منظور در سال ۱۴۴۱ کلیسای کاتولیک ارمنی را از آناتولی شرقی به آذربایجان غربی ( جمهوری ارمنستان کنونی ) به قلمرو اوچموادزین (اچمیادزین کنونی) منتقل کرد . در مقابل، سلطان عثمانی در سال ۱۴۷۶ سلطان محمد فاتح فرمان تأسیس پاتریارک ارامنه استانبول را صادر کرد.

با انتقال کلیسای کاتولیک ارامنه به خاک آذربایجان ، مهاجرت برخی از نوادگان ارمنی به آذربایجان صورت می گیرد. با این حال، این وضعیت گسترده نیست. از این دوره، خاچکارها در خاک آذربایجان رواج یافتند. کلیساهای ارمنی در خاک آذربایجان ساخته می شود.

کارشناسانی که گروه ها و نمونه های خاچکارهای دوره گذشته را در متفاوت ترین مناطق مطالعه کردند به این نتیجه رسیدند که از تمام عناصر و فنون آلبانیایی در تهیه خاچکارهای ارمنی این دوره استفاده شده است. با این حال، تشخیص سنگ های صلیب آلبانیایی باستان و خاچکارهای ارمنی برای کارشناسان چندان دشوار نیست . بنابراین، اگرچه خاچکارها با استفاده از عناصر آلبانیایی ساخته می شوند، اما این عناصر نمی توانند از عناصر تزئینی ساده در خاچکارها دور شوند. در سنگ‌های متقاطع آلبانیایی، هر جزئیات کوچک معنایی فلسفی-اسطوره‌ای دارد و به عنوان عنصری عمل می‌کند که در خدمت فرسودگی ترکیب است. بنابراین، می توان ادغام تفکر فلسفی میترائیستی، مزدائیستی، شمنیستی و مسیحی را در سنگ های صلیب آلبانیایی ردیابی کرد.

در پلاستیک مسیحی یکتاپرست ارمنی، خاچکارها با نسبت های فشرده تر ساخته می شدند. ارتفاع خاچکارها ۱٫۲۵ تا ۱٫۷۵ برابر عرض آنها بود. در برخی موارد، دو برابر بیشتر از عرض گرفته می شد. تلاقی شمایل‌نگاری مسیحی، دکور مسلمانان و نمادگرایی ادیان قدیمی در آثار یادبود آلبانیایی‌هایی که آزادانه مسیحیت یا اسلام را انجام می‌دهند یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های متمایز سنگ‌های صلیب آلبانیایی و خاچکارهای ارمنی است.

همچنین هنگام صحبت از خاچکارهای این دوره باید به مواد تهیه آنها توجه کرد. برخلاف سنگ‌های صلیب آلبانیایی، خاچکارهای ارمنی بیشتر از سنگ توف ساخته می‌شدند که نرم و به راحتی مالش می‌شد، در حالی که سنگ‌های صلیب آلبانی از سنگ‌های سخت سنتی محلی ساخته می‌شدند. این حقایق فهرست شده نشان می دهد که تلاش برخی از دانشمندان ارمنی برای جعل تاریخ همچنان بیهوده است. بنابراین، امروزه برای ارمنیان جایز نیست که در آن معابد که در قلمرو جمهوری آذربایجان ، آذربایجان غربی ( جمهوری ارمنستان کنونی ) و آذربایجان جنوبی که تاریخ آنهاست . به قرن ۱۵ برمی گردد.

در قرن گذشته، ارمنی‌هایی که در سرزمین‌هایی که در آذربایجان سکنی گزیده بودند، به «تولید انبوه» خاچکارها مشغول بودند، سعی کردند خاچکارهای خود را در معابد آلبانیایی وصله کنند. همچنین خاچکارهای مختلفی که تهیه کرده اند به صورت مصنوعی در مناطق مختلف آذربایجان (به ویژه قره باغ ) قرار می گیرد و سپس به عنوان آثار باستانی ارمنی به جهانیان عرضه می شود. بر اساس اطلاعاتی که منابع ارمنی ارائه کرده اند، ارمنی ها حدود ۱۸۰۰ اثر از این قبیل در سرزمین های اشغالی آذربایجان به ثبت رسانده اند. به طور کلی می توان نمونه های کافی از این گونه جعل تاریخی ارامنه را نشان داد.

به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۶ ، ارامنه به همراه گروهی از دانشمندان جهان ، در مجموعه کاخ های قلعه شاهبولاگ، واقع در قلمرو منطقه آغدام و اقامتگاه تابستانی خان های قره باغ، در تیگراناکرت باستانی (شهر تاریخی تیگراناکرت پایتخت ارمنستان بزرگ و ویرانه های آن اکنون وان استنزدیک شهر) کاوش هایی را برای یافتن خرابه های شهر آغاز کردند. در جریان این کاوش‌ها تعداد زیادی خاچکار که گمان می‌رود از خرابه‌های کاخ به دست آمده بود، به دست آمد. پس از آن، دانشمندان کشورهای مختلف بلافاصله اکسپدیشن را ترک کردند و از حفاری دور شدند. چون حیله ارمنی اینجا هم آشکار شد. حتی برای بی سوادترین مورخ نیز روشن است که مسیحیت در زمان وجود شهر تیگراناکرت هنوز وجود نداشته است.

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در siv

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *